سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه عاشق شود و [عشق خود را] پنهان دارد و پاکدامنی ورزد، خداوند، او را بیامرزد و به بهشت درآورد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
قطره ی شبنم

 غنیمت در کلام مفسرین شیعه

در سورة انفال آمده است:« وعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل»[26] و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.‏

موضوع مهمی که در این آیه باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد و در حقیقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز مى‏گردد، این است که لفظ غنیمت که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى‏شود یا هر گونه در آمدى را در بر مى‏گیرد؟!.

در صورت اول آیه تنها خمس غنائم جنگى را بیان مى‏کند و براى خمس در سایر موضوعات باید از سنت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعى ندارد که قرآن به قسمتى از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمت‏هاى دیگرى در سنت بیان شود.

مثلا در قرآن مجید نمازهاى پنجگانه روزانه صریحا آمده است، و همچنین به نمازهاى طواف که از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آیات که مورداتفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنى است ذکرى به میان نیامده است، و هیچکس را نمى‏یابیم که بگوید چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پیامبر آمده نباید به آن عمل کرد، و یا اینکه چون در قرآن به بعضى از غسل‏ها اشاره شده و سخن از دیگر غسل‏ها به میان نیامده است باید از آن صرف نظر کرد، این منطقى است که هیچ مسلمانى آن را نمى‏پذیرد.

بنا بر این هیچ اشکالى ندارد که قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیه را موکول به سنت نماید و نظیر این مسئله در فقه اسلام بسیار زیاد است.[27]

از طرف دیگر، در زمان نزول این آیة مبارکه، همان طوری که بیان گردید، غنیمت تنها به غنائم جنگی، اختصاص نداشته است، و این در کلام مفسرین شیعه و سنی مشهود است که بعنوان نمونه به ترتیب به برخی از این دیدگاهها اشاره می کنم.

صاحب تفسیر المیزان در این مورد می نویسد: «الغنم والغنیمة إصابة الفائدة من جهة تجارة أو عمل أو حرب و ینطبق بحسب مورد نزول الایة علی غنیمة الحرب»[28] غنم و غنیمت به معنی رسیدن به فایده است، فرق نمی کند که فایده از طریق تجارت یا کار و یا جنگ حاصل شود. غنمت جنگی یکی از مصادیق آن است بر حسب نزول آیه.

در تفسیر مجمع البیان آمده است: «وقال اصحابنا أن الخمس واجب فی کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب وأرباح التجارات وفی الکنوز والمعادن والغوص وغیر ذلک مما هو مذکور فی الکتب ویمکن أن یستدل علی ذلک بهذه الایة فإن فی عرف اللغة یطلق علی جمیع ذلک اسم الغنم والغنیمة»[29]

اصحاب ما گفته اند: خمس در هر فایده ای که برای انسان حاصل می شود، واجب است. چه این فایده از کار ها بدست آید، یا از طریق سود تجارت باشد، و یا از طریق گنجها، معادن و غوص باشد ویا از غیر این موارد، از چیز هایی که نام آنها در کتب ذکر شده است، حاصل گردد. برای تمام این موارد می توان به آیة خمس استدلال نمود. زیرا؛ در عرف لغت، اسم مغنم و غنیمت بر تمام موارد اطلاق شده است.

در تفسیر «من هدی القرآن» آمده است: «ظاهر الآیة ان الخمس مفروض علی الغنائم، وبالرغم من ان الکلمة تطلق الیوم علی غنائمهم دار الحرب بید ان المعنی اللغوی لکلمة الغنیمة لا یختص بما یحصل علیه المحاربون فی ساحة القتال. وفی عصر نزول القرآن لم تکن هذه الکلمة قد أصبحت خاصة بهذا المعنی بالذات... من هنا وجب الخمس على کل ما یکتسبه و یغنمه الفرد، و هو ضرورة دفاعیة، و بهذه المناسبة ذکر القرآن هذه الفریضة ضمن آیات القتال، کما ذکر ربنا الإنفاق فی سبیل اللّه و الجهاد بالمال ضمن الحدیث عن الحرب و الجهاد بالنفس[30]

ظاهر آیة خمس مفروض بر غنائم است، علی رغم اینکه امروزه غنائم به اموال بدست آمده از دار الحرب استعمال می شود، لکن معنای لغوی غنیمت اختصاص به اموالی که در هنگام جنگ بدست جنگجویان می افتد نیست. در عصر نزول قرآن کریم این واژه مختص به این معنا بالذات، نبوده است... به همین جهت خمس به همة درآمد، تعلق می گیرد و اینکه وجوب خمس به همراه قتال آمده است به جهت ضرورت دفاعی آن روز ایجاب می کرد که این واجب به مناسبت، با آیة قتال ذکر شود، همانگونه که خداوند انفاق فی سبیل الله و جهاد با مال را در ضمن سخن از جنگ و جهاد با نفس بیان می کند.

آقای بروجردی«ره» در این مورد میفرماید: «فالایة و ان کانت نازلة فی مورد خاص و هو غزوة بدر احدى غزوات النبی صلّى اللّه علیه و آله و ان ما اغتنمها المسلمون من أعدائهم هنا لک یجب علیهم إخراج خمسه.

و لکن من المعلوم عدم اختصاصها بذاک المورد الخاص حتى ان من ذهب من العامة الى عدم وجوب الخمس فی مطلق الغنائم لم یخصه بخصوص مورد الآیة بل عممه الى مطلق الغنائم المأخوذة فی الحروب مع انه لو بنینا على الجمود فی استفادة الحکم من الآیة بحیث لم نتعد موردها بوجه لوجب القول بعدم وجوب الخمس الاعلى من شهد غزوة البدر فیما اغتنم من المشرکین فی تلک الغزوة و لم یقل به أحد فلا بد من التعدی من مورد الآیة لا محالة فنحن نتعدى منه الى مطلق ما یصدق علیه الغنیمة»[31]  اگرچه آیة خمس در مورد خاصی نازل شده است که آن غزوة بدر است، و یکی از غزوات نبی اکرم(ص) به حساب می آید و هرچه را که مسلمانان در این جنگ از دشمن بدست آورده اند باید خمس آن را بپردازند، و لکن آنچه معلوم است این است که آیه به مورد خاصی اختصاص ندارد، حتی کسانی از عامه هم که خمس را در مطلق غنائم واجب نمی دانند، آیه را در مورد خاص خودش تخصیص نزده است، بلکه خمس را در مطلق غنائم بدست آمده از جنگها، تعمیم داده اند. ولی اگر بنا را بر جمود بگذاریم و آیه را از مورد خاص خودش تعدی ندهیم، باید بگوییم که خمس تنها در غنائم بدست آمده از مشرکین در غزوة بدر واجب بوده است و حالاً که احدی به این قائل نیست. پس لا محاله باید وجوب خمس را در مطلق مواردی که بر آنها غنیمت صدق می کند، تعدی دهیم.

غنیمت در کلام مفسرین اهل سنت

بسیارى از مفسران اهل سنت هم که در زمینه این آیه به بحث پرداخته‏اند، هرچند که به خاطر فتوای مذهبی شان آیه را مخصوص غنائم جنگى دانسته‏اند، باز هم معترفند که در معنى اصلى آیه این قید وجود ندارد بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى این قید را به آن زده‏اند، و صریحا اعتراف کرده‏اند که غنیمت در اصل معنى وسیعى دارد و شامل غنائم جنگى و غیر آن و به طور کلى هر چیزى را که انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست یابد، مى‏شود.

قرطبى مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر خود، ذیل این آیه چنین مى‏نویسد:«الغنیمة فی اللغة ما یناله الرجل أو الجماعة بسعی...أعلم أن الاتفاق حاصل على أن المراد بقوله تعالى:«غنمتم من شیء» مال الکفار إذا ظفر به المسلمون على وجه الغلبة والقهر. ولا تقتضی اللغة هذا التخصیص على ما بیناه ولکن عرف الشرع قید اللفظ بهذا النوع»[32] غنیمت در لغت خیرى است که فرد یا جماعتى با کوشش به دست مى‏آورند...و بدانکه اتفاق «علماى تسنن» بر این است که مراد از غنیمت در آیه «واعلموا أنما غنمتم»، اموالى است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم مى‏رسد، ولى باید توجه داشت که این قید همانطور که گفتیم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، این قید وارد شده است.

فخر رازی در تفسیر خود تصریح مى‏کند که:«الغنم الفوز بالشی‏ء یقال: غنم یغنم غنماً فهو غانم، و الغنیمة فی الشریعة ما دخلت فی أیدی المسلمین من أموال المشرکین على سبیل القهر بالخیل و الرکاب.»[33]

غنیمت این است که انسان به چیزى دست یابد، گفته می شود «غنم یغنم غنما فهو غانم»، (و پس از ذکر این معنى وسیع از نظر لغت مى‏گوید:) معنى شرعى غنیمت (به عقیده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است که از اموال مشرکین با قهر و غلبه، بدست مسلمانان می افتد.

در تفسیر جواهر الحسان فی تفسیر القرآن آمده است: «الغنیمة فی اللغة: ما یناله الرجل بسعی و منه قوله صلّى اللّه علیه و سلّم: «الصّیام فی الشّتاء هی الغنیمة الباردة» و قوله: مِنْ شَیْ‏ءٍ: ظاهره العموم، و معناه الخصوص»[34]  غنیمت در لغت به معنی چیزی است که انسان با سعی و تلاش به آن برسد، و غنیمت در کلام رسول خدا(ص) به همین معنا آمده است که (روزة زمستان فایده و درآمد سرد است)، و سخن خداوند که فرموده «من شیء» ظاهرش دلالت بر عموم دارد ولی معنایش خصوص است.

و نیز در تفسیر المنار «غنیمت» را به معنى وسیع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده اگر چه معتقد است باید معنى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقید به غنائم جنگى کرد.[35]

در تفسیر روح المعانى، آلوسى نیز چنین آمده است که: «غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است.»[36]

و اینکه مفسرین اهل سنت آیة را تخصیص زده اند و گفته اند که خمس تنها در مورد غنائم جنگی است، در صحاح خود شان وجوب خمس را در غیر مورد جنگ آورده اند، و بدین سان گفتار خود شان را نقض کرده اند.

در مورد خمس در صحیح بخاری در باب «فی الرکاز الخمس» آمده است: مالک و ابن ادریس گفته اند که: رکائز (اموالی که در زمین پنهان شده باشد، در مقدار کم و زیادش خمس است. ولی معدن، رکاز نیست. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «فی المعدن جبار وفی الرکاز الخمس»[37] در معدن چیزی نیست ولی در رکاز (گنج) خمس است. و در باب «مایستخرج من البحر» آمده است: «وقال ابن عباس رضی الله عنهما: لیس العنبر برکاز، هو شیء دسره البحر وقال الحسن فی العنبرواللؤلؤ الخمس فانما جعل النبی صلی الله علیه وآله وسلم، فی الرکاز الخمس، لیس فی الذی یصاب فی الماء»[38] ابن عباس گوید: عنبر گنج نیست، آن چیزی است که دریا آن را فروبرده است. حسن در بارة عنبر ولؤلؤ گفته است که آنها هم خمسر دارند و اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، در گنج خمس قرار داد، این مربوط نمی شود به چیزی که در آب ریخته می شود. روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که بعلت اختصار از آوردن آنها صرف نظر می کنیم.

از این احادیث دانسته می شود که خمس مخصوص غنائم جنگی نیست. زیرا؛ رکاز که عبارت از گنجی است که از درون زمین بدست می آید و کسی که آن را پیدا کند، مالک آن می گردد، و خمس آن را باید بپردازد. همچنین کسی که عنبر و لؤلؤ را از درون دریا بدست آورد، باید خمسش را بدهد. عمده دلیلی که اهل سنت، در توجیه سخنان شان گفته اند این است که این مسأله از نظر اهل سنت اجماعی است، و اینکه اجماع در نزد آنها چگونه حاصل می شود و تعداد اجماع کننده گان، باید چند نفر باشد در بین خود شان اختلاف است، و این بحث در این مختصر نمی گنجد و لذا از آوردن خود داری می شود.

دومین دلیل بر وجوب خمس، که آن اعم از غنائم جنگی است، روایاتی است که از أئمة معصومین(علیهم السلام)، برای ما رسیده است. و این روایات در ابواب مختلف، مستفیضه و بلکه متواتره است[39] و این، برای اثبات مطلب مورد نظر ما کافی است. (بر فرض تنزل که آیه را اعم ندانیم)، زیرا؛ أئمه(علیهم السلام)، احد الثقلین هستند، و بنا بر، آن روایت معروف، مشهور و متواتر ما مأمور به تمسک به این دو هستیم (قرآن و عترت).

از طرف دیگر عمومیت فهمیدن از آیه، از ضروریات فقه شیعه امامیه است، علمای امامی در این مورد اختلاف نظر ندارند. هرچند که در بعضی از خصوصیات اختلاف نظر دارند که آیا خمس برای شیعیان تحلیل شده است یا نه؟ این مطلب بعد از ثبوت اصل خمس است. برای رعایت اختصار ما در اینجا به پنج روایت، در این زمینه بسنده می کنیم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حسن علی نصرتی 90/12/15:: 9:4 عصر     |     () نظر